مانترامانترا، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره

مانترا

کفشدوزک

1393/12/23 10:11
نویسنده : آناهیتا
140 بازدید
اشتراک گذاری

    سلام بانوی زیبا. معنی زندگی. آخر  همه زیبایی های دنیای ما. همه چیز ما. پنجشنبه رفتیم خونه مادرجون. همه جمع شدن . خاله فرشته برات لباس خریده بود. اسباب بازی هم. یه هلی کوپتر با مزه و وسایل خاله بازی. با یه دمپایی کوچولو. که خیلی نازه. یه شلوار سبز خیلی قشنگ که روش عکس کفشدوزک داشت. خمون شب  پوشیدیش که خیلی ناز شدی. اما چون خونه مادرجون شلوغ بود تو گریه می کردی. خیلی گریه کردی. اما بلاخره خوابت برد. یه وقتی یه کاپشن  قرمز پشمی به شکل کفشدوزک با دو تا شاخک خشگل برای آیلین خریده بودم از گناوه که براش کوچیک بود . خاله فروزان نگهش داشت برای اولین بچه دختر . که به خودت رسید. دیروز اونو پوشیدی . فکر می کردم وقتی دوسالت شد اندازت می شه . اما نمی دونی چقدر ناز شدی. اندازت بود. مخصوصا با اون شلوار کفشدوزک . رسما خودت کفشدوزک شدی دیگه . دیشب خیلی دیروقت رسیدیم خونه . تقریبا سه ساعت  توی راه بودیم. یکساعت خوابیدی. از خستگی بیهوش شده بودی. اما وقتی رسیدیم خونه با لباس کفشدوزکی ت گذاشتیمت جلوی آینه. واااااااااای اونقد با مزه به اون تصویر کفشدوزکی نگاه می کردی که از هیجان نزدیک بود سکته کنم. چه ذوقی می کردی براش. برای تصویر خودت. فقط نگاه می کردی و لبخند میزدی. بابایی کلی ازت عکس انداخت. چقدر تو زیبا شدی. اون هلی کوپتره یه چیزی مث عصا بهش  وصله. اونو دستت می گرفتی توی هوا می چرخوندی. بعدش می زدی زمین . انگار عصای موسا بود. خیلی با مزه بود. برای اون دمپایی هم حسابی ذوق کردی. یه رنگ قرمز  خیلی خوشرنگ . که براش کلی هیجان زده شدی.همه این اتفاقا بعد از ساعت 12 نیمه شب دیشب افتاد. کلا اومدیم خونه کلی سر حال شدی. انگار یک سال بود خونه نبودی دست خاله فرشته درد نکنه. همش به فکر تواه . همش می ره بازار به یاد تواه. واست چیزای با مزه می خره. لباسای عیدت هم چدتاشو اون برات خریده. یادت باشه بزرگ شدی ازش تشکر کنی به خاطر همه اینا. حتی اگه چیزی هم برات نمی خرید، همینکه اینهمه دوستت داره و برات وقت می ذاره خیلی ارزشمنده . مادر جون هم گفت از این به بعد هر روز بهش زنگ بزنم تا صدات رو بشنوه و باهات حرف بزنه. دلش برات خیلی تنگ می شه. . ازاینکه بچه مایی خیلی خوشحالیم. از اینکه توی زندگیمون هستی. دیروز از خانه و کاشانه دو تا گلدون خریدم. می خوام برای تو گلهای خشکل بکارم. می بینی بخاطر تو چقدر سر ذوق اومدم. دوباره گل می کارم . گل می خرم . تزیینش می کنم.  راستی  وقتی به دنیا اومدی خاله پرستو و خاله فرشته برات النگو خریده بودن که واست بزرگ بود. پنجشنبه گذاشتیم توی دستت. خیلی بهت میاد. توی دستت خیلی خشکل بود. هنوز حواست به النگوهات نیست که ببری توی دهنت. الان وقتی یه چیزی رو می خوای  برداری، قبل از اینکه دستت رو دراز کنی دهنت رو باز می کنی . همه چیو می بری توی دهنت. با شدت هیجان. برای همین همش اسباب بازی هات رو می شوریم . تا خدای نکرده مریض نشی. سرمات هم کاملا خوب شده. دیگه سرفه نمی کنی. خدا رو شکر که خوب شدی. قوی هستی . و ما از این بابت خوشحالیم. یه عالمه حرف داشتم که بنویسم اما یادم رفت. کفشدوزک ناز من. بازم میام برات می نویسم. بغل

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مانترا می باشد