مانترامانترا، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره

مانترا

تو دختر عزیز منی

1393/12/6 8:03
نویسنده : آناهیتا
112 بازدید
اشتراک گذاری

     سلام مانترا کوچولو ی من. صبح بخیر. تازه رسیدم اداره و دلم پیش تواه . دلم خواست بیام یه خورده برات بنویسم. از وقتی دلم می خواست برای تو چیز بنویسم- از اون موقعی که توی دفتر می نوشتم- توی ذهنم تصور نکرده بودم خاطراتت رو برات بنویسم. شاید بعضی مواقع به اشاره هایی به خاطرات بشه و البته موضوع این نوشته ها بر اساس رویدادهایی که در مورد تو اتفاق می افته. اما  دوست داشتم وقتی دارم توی دلم باهات حرف می زنم یا تلاشمو می کنم تا تو به شیوه ای رشد کنی که انسان خوبی باشی، برات بنویسم. دوست داشتم بدونی توی دلم چی می گذره. چقدر تو برامون مهمی و همه تصمیم های زندگیمون به تو  بستگی داره. خب من در مورد تو تقریبا نگران نیستم. مطمئنم تو خیلی قوی هستی. و آدم مستقلی می شی.اینکه من بخوام به خاطر اینکه خیلی دوستت دارم همه کارهات رو انجام بدم به نظرم تنها نتیجش اینه که اجازه ندم تو انسان مستقلی بار بیای و یه جورایی اعتماد به نفست رو ازت می گیرم. این حق تواه که بتونی مقتدرانه روی پای خودت وایستی . و این موضوع از توی خونه شروع می شه. هر چی توی انجام کارهات موفق تر و بهتر باشی وقتی  می ری بیرون منظورم توی جامعه است، گلیم خودت رو راحت تر از آب بیرون می کشی. به کسی محتاج نیستی و مهم تر از همه روز به روز موفق تر  خواهی بود. این خیلی مهمه که تو اینقد خودتو باور کنی که توی هر سنی  بتونی نیازهات رو  در حد خودت برآورده کنی. این موضوع به این معنی نیست که ما کمکت نمی کنیم. بر عکس. همیشه همراهت هستیم  و با تمام وجود برای موفقیت و خوشبختی تو در تلاش خواهیم بود.  هر جا لازم باشه بهت کمک می کنیم. امیدوارم بتونم منظورم رو خوب بیان کنم. به نظر من اینکه تو بدونی می تونی مسائل مربوط به خودت رو خودت حل کنی حق تواه. حق داری که حریم خودت رو داشته باشی  و در مورد خواسته هات نظر بدی و در مورد انجامشون تصمیم بگیری. ببین، این استقلال عمل حتی شامل پوشیدن لباس و غذا خوردن هم می شه. فک می کنم تونسته باشم منظورم رو بیان کنم. وقتی بتونی خودت غذاتو بخوری ، لباساتو بپوشی و حتی خودت اونا رو انتخاب کنی اونموقع لذت استقلال رو می چشی.  به خودم اجازه نمی دم تو رو یه موجود وابسته و ضعیف بار بیارم. اصلا من قصد بارآوردن تو رو ندارم. تو خودت هستی که یاد می گیری. تو یه موجود دیگه ای غیر از من و بابا هستی که فلسفه خودت رو داری .و از همین حالا که شش ماه و نیمته داری تجزیه و تحلیل می کنی. هر چی بزرگ تر می شی فلسفه شفاف تری نسبت به این دنیا پیدا می کنی. برای همین من به نگاه تو به این دنیا ، تصمیماتت ، فلسفه تو  و حس استقلالت احترام می ذارم. تو به من وابسته نیستی. تو فقط دختر عزیز منی که برای رسیدن به یک هدف بزرگ و لذت بردن از زندگی به دنیا اومدی . وظیفه من اینه که بهت کمک کنم دنیا رو بهتر بشناسی و راه های خوب رو امتحان کنی. هر جایی لازم باشه راهنماییت می کنم و این خوبه که از دیگران مشورت بگیری. باعث می شه آدم کمتر راه های اشتباه رو امتحان کنه. بعضی اشتباها رو نمی شه جبران کرد. با چشم های باز و اندیشیدن می شه کمتر اشتباه کرد. این  رو فقط به تو نمی گم. به خودم هم می گم که الان مادر تو هستم و باید اشتباهاتم رو به حدالقل برسونم. ما در قبال تو مسولیم. خیلی دوستت دارم  . از اینکه پیشت نیستم منو ببخش . پس فردا جمعست و از صبح پیش توام . هیچ جا نمی رم . تا شب با هم خوش می گذرونیم . عاشقتم. بوس

پسندها (3)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

الهه
9 اسفند 93 10:49
سلام عزیزم با عکسای تولد 5سالگی شایان جون به روز شدیم.خوشحال میشم قدم رنجه کنید و تشریف بیارید.ممنونم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مانترا می باشد