دنیا
سلام مانترا جونم. عشق مامانی. اینروزا انگار دوری از تو برام سخت تر شده. انگار وقتی میام سرکار یه تیکه از جونمو جا می ذارم خونه. از اینکه این همه ساعت روز تو رو نمی بینم خودمو سرزنش می کنم. دلم تنگه. دوست داشتم وقتی صبح چشاتو باز می کردی منو می دیدی لبخند همیشگیت رو می زدی. الان خیلی وقته اون لبخند رو ندیدم. لبخند بیداری در کنار مادر. ببین چه چیزایی رو از دست می دم. ایکاش اینطوری نبود. اما این بخشی از آینده تواه. سرکار اومدن من بخشی از آینده تواه. و آینده تو برام مهمه. بهر حال منو ببخش . ولی می خوام بدونی تو زندگی مایی. و من همه چیزای خوب رو برای تو می خوام. و موضوع هست که باید بدونی. برای رسیدن به ج...
نویسنده :
آناهیتا
12:10