مانترا در تعطیلات سه روزه
سلام مانترا جونم. دیگه می خوام نگم مانترا کوچولو. چون چند روز دیگه یکسالت می شه. سه روز تعطیل بودم. رفتیم خونه ی مادرجون اینا. یعنی از پنجشنبه بعد از ظهر تا دیروز عصر یکشنبه که برگشتیم خونه. خیلی خوب بود. حسابی این چند روز بارون اومده بود، هوا خنک شد. کلا خیلی بازی کردی. شنبه که عید فطر بود همه بودن . جمعه دایی امیر اینا هم بودن که تو با بیتا و دایی خیلی بازی کردی. کلی خندیدی. شنبه شام هم خونه ی خاله فیروزه بودی که کلی بازی کردی با فرشته. دیروز با اینکه بارون بود رفتیم بیرون دور زدیم. پرشیا و دریا . البته شنبه هم با بابایی خاله آتوسا و ماهور و آیلین با عمو حسین رفتیم دریا کنار. خیلی با حال بود. تقریبا اولین بار بود که بردیمت دریا. یه ک...
نویسنده :
آناهیتا
9:56