ماموریت مامان و مانترا
سلام جوجه. عسل. جیگر. دو تا دندون پایینت خوب اومد بیرون. با یه دندون بالا. وقتی می خندی خیلی خشگل می شی. ماهی. نازی. این روزا کمتر میام. راستش جام توی اداره عوض شده. خیلی شلوغه. بعد از مدت ها دوبارا دارم توی جای شلوغ کار می کنم. برام زیاد فرقی نمی کنه. یه خورده بیشتر خسته می شم. وقت باشگاه رو تقریبا از دست دادم. مسءولیت یه کار دیگه هم به من واگذار شد. امروز اولین جلسه هماهنگیش بود. ماموریت داشتم. بابایی دیروز سرما خورد. تصمیم گرفتم تو رو با خودم ببرم. رانندمون صبح میومد دنبالم. باید آمادت می کردم همین. بیشتر برای اینکه مادرجون اینا تورو ببینن بردمت. ، جلسه اونجا بود. انگار صبح خیلی خوشحال بودی می اومدی بیرون. روزا که بابایی تو رو میاره اداره...
نویسنده :
آناهیتا
22:35